جهان ما در ۱۰۰ سال گذشته تغییرات شگرفی به خود دیده است. شاید شما هم به این فکر کرده باشید که مردم حدود یک قرن قبل، از آینده چه تصوراتی در ذهن داشتند.
D6-MCI
پیشبینی آینده امری پرمخاطره است؛ بههمیندلیل، بسیاری از افرادی که سعی میکنند آینده را پیشبینی کنند، این کار را با زبانی مبهم انجام میدهند؛ زبانی که بهراحتی راه را برای تعبیر و تفسیرهای مختلف باز میگذارد. نوستراداموس فردی است که بسیاری عقیده دارند تا حدی میتوانست آینده را پیشبینی کند؛ اما بخش زیادی از این واقعیت نشئت میگیرد که تقریباً هیچکس بهدرستی نوشتههای او را نفهمیده است. بدینترتیب، هرکس میتواند پیشگوییهای رازآلود او را که با زبانی ثقیل و نامفهوم انجام شدهاند، به هر شکلی تفسیر کند.
این واقعیتها همچنان مانع از تلاشهای زیاد برای پیشبینی آینده نشده است. کسانی که حدود یک قرن قبل زندگی میکردند، مطمئناً از تصور دنیای آینده هیچ ابایی نداشتند و البته دیدگاههای شگفتانگیزی نیز داشتند. بهنقل از وبگاه گرانچ، برخی از این تصورها و پیشبینیها واقعاً به واقعیت پیوستند.
در همین حال، برخی نیز همچنان دور از دسترس ما انسانها هستند. گروهی از این پیشبینیها کاملاً دیوانهوار بودند. برای مثال، ظاهراً وسواس عجیبی دربارهی زندگی در زیر آب و حتی سوارشدن بر اسبهای دریایی بزرگ در گذشته وجود داشته که هیچوقت رنگ واقعیت به خود نگرفته است.
نکتهی شگفتانگیز نه دقت پیشبینیهای مردم حدود ۱۰۰ سال قبل، بلکه خوشبینی جمعی ما انسانها است. اگرچه ویرانشهری که علمیتخیلیها به تصور کشیدند توجهات را معطوف خود کرده، وقتی به آنچه نگاه کنید که مردم واقعاً برای اوایل قرن بیستویکم پیشبینی میکردند، متوجه میشوید چه دنیای هیجانانگیزی را توصیف کردهاند. در این مطلب، نگاهی گذرا به دنیایی خواهیم انداخت که مردم ۱۰۰ سال پیشبینی کرده بودند.
سفرهای همیشگی به کرهی ماه
سفرهای همیشگی به کره ماه
احتمالا چندان تعجبآور نیست که مردم در آغاز قرن بیستم و کمی قبل از آن مطمئن بودند که ماه مقصد آسانی برای ما انسانها خواهد بود. در این زمینه بحثی نیست؛ چون ما انسانها از هزاران سال قبل داستانهایی با مضمون سفر و زندگی در قمر طبیعی زمین، ماه، روایت کرده بودیم. مضمون مشترک در بسیاری از این داستانها این فرض مطمئن است که سفر به ماه درنهایت به اتفاقی عادی تبدیل میشود.
جوزف گلانویل، نویسندهی انگلستانی، در سال ۱۶۶۱ پیشبینی کرد که سفر به ماه روزی بهآسانی سفر به آمریکا خواهد بود که در آن زمان کار چندان راحتی نبود. ژول ورن، نویسندهی شهیر فرانسوی، نیز در سال ۱۸۶۵ کتاب «از زمین به ماه» را منتشر کرد. در این کتاب جذاب علمیتخیلی، حتی روش بسیار دقیقی برای سفر به ماه با قطار فضایی شرح داده شده بود.
در کارتپستالهای مصوّر یک قرن قبل نیز، میتوان تصاویر ماشینهای پرنده (با ملخهایی جلوی بدنه) را دید که ظاهراً به تصور مردم، وسایل نقلیهی مناسبی برای سفر به کرهی ماه بودند. نکتهی شگفتانگیزی که در این کارت پستال دیده میشود، این فرض جالب است که میتوان همانطورکه سوار واگنهای قطار شد و بههمراه خانواده بهسمت نزدیکترین پارک جنگلی و تفریحگاه رفت، میتوان چمدانها را (حتی روی سقف ماشینهای پرنده) بست و رهسپار سفر به ماه شد.
در همین حال، اف.ای. اسمیت در سال ۱۹۳۰ پیشبینی کرد که تنها در چند سال انسان به مریخ سفر میکند. این پیشبینیای است که نزدیک به ۱۰۰ سال بعد همچنان بارها دربارهی آن تجدیدنظر میشود و زمانبندیهای آن تغییر میکند و معلوم نیست چه زمانی به واقعیت بپیوندد.
تلفنهای تصویری
تلفنهای تصویری
یکی از پیشبینیهای رایج مردم در ۱۰۰ سال قبل استفاده بسیار گسترده از تلفنهای تصویری بود. جالب اینکه حتی قبل از اینکه هواپیما اختراع شود، مردم تصور کاملاً روشنی از دستگاههایی شبیه به نرمافزار زوم امروزی داشتند. کارتپستالی بسیار جالب از اوایل قرن بیستم خانم شیکپوشی در پاریس را نشان میدهد که با مردی (ظاهراً در کشور چین) گفتوگو میکند.
در نقاشی مشابهی (تصویر بالا)، مردی را میبینیم که روی مبل لم داده است و با زنی که روی صفحهنمایش بزرگی (بیشتر شبیه به یک آينه قدی) نشان داده میشود، بهصورت تصویری صحبت میکند. دستگاهی که میبینیم با بلندگوهای حلزونی گرامافون و دهنی تلفنهای قدیمی است؛ اما ایدهی کلی آن واقعاً دیوانهکننده است.
نیکولا تسلا در سال ۱۹۲۶ کنفرانس ویدئویی را پیشبینی کرد و ایدهی تماس تصویری را برای اولینبار یک سال بعد بهصورت عملی بهاثبات رسید. به همین ترتیب، این فرض که در چند دهه تماسهای تصویری کاملاً عادی خواهند شد و بهراحتی دردسترس همهی مردم خواهند بود، چندان غیرمنطقی نبود. در همین حال، تلفنهای تصویری در فیلمها و داستانهای علمیتخیلی حضور ثابتی داشتهاند. شاید دلیل این موقعیت خاص تلفن تصویری در فرهنگ عامه را باید در این جستوجو کرد که فناوریها لازم برای آن در آن دوران وجود داشت.
ماشینهای پرنده
ماشینهای پرنده
ماشینهای پرنده هم از نمادهای همیشگی داستانهای علمیتخیلی و آیندهنگرانه بودهاند. حجم زیاد ماشینهای پرنده در پیشبینیهای آینده بهطوری است که حتی برخی اوقات به شوخی گفته میشود دسترسینداشتن به ماشینهای پرنده در قرن بیستمویکم، ممکن است بهدلیل پیشرفت ناکافی فناوری باشد.
تاریخچهی ماشینهای پرنده به گذشتههای دور برمیگردد. مجموعهای از کارتپستالهایی در دوران ویکتوریا (۱۸۳۷ تا ۹۰۱۱) منتشر شده بود که در آنها بهوضوح انواع ماشینها و وسایل پرنده دیگر نقاشی شده بود. در یکی از این کارتپستالها (تصویر بالا)، پستچیای را میبینیم که سوار بر خودرویی پرنده نامهها را بهدست مردم میرساند.
کمی کمتر از یک قرن قبل، اف.ای. اسمیت پیشبینی کرد مردم از ماشینهای پرندهی شخصی برای سفر به نواحی مختلف دنیا استفاده خواهند کرد و امکان سفر از لندن به گرینلند برای اسکیبازی میتواند در چند لحظه انجام شود.
شاید واقعاً بهزودی به آنجا برسیم. حالا شرکتهای زیادی روی هواپیماهای کوچک برقی کار میکنند. این هواپیماهای پرنده بدون نیاز به باند پرواز بلند میشوند و فرود میآیند. اگر این هواپیماهای کوچک از مرحلهی آزمایشی عبور و مجوزهای لازم را نیز دریافت کنند، ممکن است بهزودی شاهد روزی باشیم که ماشینهای پرنده در سراسر شهرهای دنیا به پرواز درآمدهاند.
رباتها در همهجا خواهند بود
رباتها در همهجا خواهند بود
اگرچه مفهوم موجودات مصنوعی قدمت طولانی در تاریخ بشر دارد، اصطلاح «ربات» درحدود سال ۱۹۲۱ برای اولینبار وارد فرهنگ لغت شد. در این سال، کارل چاپک، نویسنده و فیلسوف اهل کشور چک، نمایشنامه «رباتهای جهانی روسوم» را به رشته تحریر درآورد. در این نمایشنامه که مضمون اصلی ماشینیشدن جهان و به عقب راندهشدن انسانیت بود، او از کلمه چکی «روباتا» بهمعنای کار اجباری استفاده کرد که خود از کلمهی اسلاوی بهمعنی «برده» گرفته شده بود.
بااینحال، بیشتر مردم از مفهوم اصلی چاپک فاصله گرفتند و آیندهای باشکوه را متصور شدند که در آن رباتها تمام کارهای یدی ما از کوتاهکردن مو تا تمیزکردن خانهها را انجام میدهند. همانطورکه ۱۰۰ سال قبل پیشبینی میشد، رباتها در قرن بیستویکم خانههای دستکم برخی از ما انسانها را تمیز میکنند؛ اما هیچکدام از جارو برقیهای اتوماتیک امروزی مانند رومبا بهاندازهی دستگاههای عنکبوتی که در کارتپستالهای آغاز قرن بیستم نقاشی شدهاند، جالب نیستند.
بااینحال، همه به رباتها خوشبین نبودند. اف.ای. اسمیت در سال ۱۹۳۰ پیشبینی کرده بود که دنیای ما در آینده تا حد زیادی مکانیزه میشود و ما انسانها دیگر به ساعتهای طولانی کار احتیاج نخواهیم داشت. در همین حال، او اعتقاد داشت که با این وضع بهمرور انسانها دچار کسالت و سرخوردگی شدید میشوند.
پیشبینی جالب دیگر اسمیت این بود که ما انسانها در آینده بهراحتی به طول عمری تا ۱۵۰ سالگی خواهیم رسید. این امر باعث میشود تا جوانترها بهسختی وارد بازار کار شوند؛ چون وقتی افراد ۱۲۰ ساله همچنان سرحال و قبراق با کولهباری از تجربه مشغول کار باشند، کسی نمیتواند بهراحتی جای آنها را بگیرد.
قطارهای فوقسریع
قطارهای فوقسریع
حدود ۱۰۰ قبل خودروها بهتازگی وارد دنیای ما شده بودند و همچنان مدتی طول کشید تا رایج شوند. بنابراین، کاملاً درککردنی است که تعداد کمی از آیندهپژوهان دنیای مدرن ماشینمحور را تصور کردهاند. ازاینرو، بسیاری از پیشبینیهای آینده برمبنای قطار شکل گرفتهاند. در آن روزگار، قطار یکی از پرطرفدارترین وسایل حملونقل عمومی بود. وقتی صحبت از آیندهای بهتر میشد، همه قطارهای بهتری با سرعتی باورنکردنی را در ذهن خود میپروراندند.
در سال ۱۹۰۰، مهندسی به نام جان الفرث واتکینز مقالهای چاپ کرد و در آن پیشبینی خود از زندگی در قرن بیستویکم را شرح داد. یکی از پیشبینیهای او که از مدتها قبل به واقعیت پیوسته بود، ظهور قطارهای پرسرعتی بود که بتوانند با سرعتی بیش از ۴۵۰ کیلومتربرساعت سفر کنند. این در حالی است که قطارهای تندرو آسلا اکسپرس آمریکا با سرعت بسیار بیشتر از ۵۴۰ کیلومتربرساعت سفر میکنند. قطارهای گلولهای ژاپن حتی گوی سبقت را از آنها هم ربودهاند و با سرعت سرسامآور بیش از ۷۲۰ کیلومتربرساعت حرکت میکنند.
البته برای دفاع از مردم آن دوران باید بگوییم که سرعت قطارها در آغاز قرن بیستم بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ کیلومتربرساعت بود. برخی دیگر از پیشبینیهای قطارمحور خودروهای ترکیبی با قطار بودند. چنانکه در یکی از کارتپستالهای اوایل قرن بیستم زوجی را میبینیم که با وسیلهی نقلیهای شبیه به کالسکه روباز روی ریلهای قطار حرکت میکنند و عابران از دیدن سرعت باورنکردنی آنها به وحشت افتادهاند.
شرکت خودروسازی بوگاتی که در طول دوران رکود بزرگ اقتصادی و پس از افت شدید تقاضا برای خودروهای شخصی گرانقیمت تصمیم گرفت به ایدهی اتوریل، یعنی واگنهای شخصی که با موتوری جداگانه کار میکنند، پروبال بدهد. اتوریلهایی که در اوایل دهه ۱۹۳۰ از خطتولید خارج بیرون آمدند، میتوانستند با سرعت ۱۹۰ کیلومتربرساعت حرکت کنند.
شهرهای متحرک
شهرهای متحرک
تنها قانون تغییرناپذیر شهرها و شهرکها این است که اگر بخواهید در آنجا زندگی کنید، این شما هستید که باید سفر کنید. شهر نیویورک قرار نیست از جای خود تکان بخورد و بهمرور به شما نزدیکتر شود. در اوایل قرن بیستم، هنرمندی پیشبینی کرد که کل شهرها ممکن است زمانی روی سکوهای مخصوصی قرار بگیرد و با لوکوموتیو حرکت کنند. هنرمندان آن دوران آنقدر جسور بودند که حتی برای پیشبینی خود تاریخ مشخص کنند و عقیده داشتند که تا سال ۲۰۰۰ این پیشبینی جامهی واقعیت بر تن میکند.
جابهجایی کل یک شهر روی کاغذ مزیتهای فراوانی خواهد داشت. میتوان از وقوع سیل در شهر جلوگیری کرد و شهروندان نیز میتوانند همهساله با بهرأیگذاشتن محل قرارگیری شهر به نواحی خوش آبوهوا نقل مکان کنند. باوجوداین، تابهحال معمول نبوده است که شاهد حرکت شهرها در بزرگراهها باشیم؛ هرچند دیدن ساختمانهایی که با کامیونها و قطارها حمل شدهاند، غیرعادی نبوده است.
هرچه ایدهی کلی جابهجایی شهرها دیوانهوار باشد، باید گفت که این ایده در تاریخ سابقه داشته است. مثالی مشهور به سال ۱۹۰۰ برمیگردد. در آن سال در شهر هیبینگ در ایالت مینهسوتا، معدن سنگآهن کشف شد. این معدن را شرکتی معدنی دقیقاً زیر شهر کشف کرده بود. بدینترتیب، قرار شد شهر تغییر مکان دهد. در آن زمان، ساختمانها را روی غلتکها گذاشتند و با تراکتور به مکان جدیدی بردند که چند کیلومتر دورتر بود.
شهرهای سقفدار و گنبدی
شهرهای سقفدار و گنبدی
به تعبیری انسانها از آغاز پیدایش در آرزوی جلوگیری از تخریبهای باران بودهاند. ایدهی قراردادن گنبد یا سقفی برفراز شهرها بهنحوی که کنترلی روی وضعیت آبوهوا داشته باشیم، ایدهی شگفتآوری از ۱۰۰ سال قبل است. در یکی از کارتپستالهای محبوب قرن بیستم، شهری به تصویر کشیده شده که تمام آن را سقف عظیمی پوشانده شده است. این سقف میتواند شهر را از بارانهای مهیب محافظت کند و در این مواقع، نور شهر هم با لامپهای بزرگ برقی تأمین میشود.
این ایده قرار نبود بهراحتی رنگ ببازد. در سال ۱۹۴۹، محققی مقالهای منتشر و در آن پیشنهاد کرده بود که بهتر است شهر نیویورک زیر سقفی بزرگ قرار بگیرد تا بتوان به این طریق روی آبوهوا کنترل مستقیمی داشت. باکمینستر فولر، معمار و آیندهنگر مشهور، در دههی ۱۹۶۰ پیشنهاد کرد که منطقهی منهتن نیویورک زیر یک گنبد قرار گیرد. یک دهه بعد، آیندهنگری دیگری به نام آتلستان اسپیلهاوس از راه رسید و پیشنهاد ساخت گنبدی روی یکی از شهرهای مینهسوتا را مطرح کرد. این ایده حتی میرفت که به اجرا دربیاید؛ اما گروهی از مخالفان نهایتاً موفق شدند پروژه را تعطیل کنند.
هرچه آن کارتپستالهای قدیمی جالب و جذاب بوده باشند؛ اما در کمال تأسف همچنان به ساخت شهرهای گنبدی مانند آنچه در سالهای ۱۹۰۰ یا ۱۹۲۱ متصور بودیم، نهتنها نزدیکتر نشدهایم؛ بلکه دورتر هم شدهایم. امروزه، مهندسان و معماران تمرکز اصلی خود را بیشتر روی هوشمندترکردن ساختمانهای شهر و سازگاری با محیطزیست گذاشتهاند.
پیادهروهای متحرک
پیادهروهای متحرک
اگر قرار باشد لابهلای تمام پیشبینیهای مردم ۱۰۰ سال بهدنبال مضمون ثابتی بگردیم، بیشک این موضوع تنبلی است! مردم آن دوران بهجز ماشینهای پرنده و رباتهای کارگر واقعاً فکر میکردند روزی تمام شهرها به پیادهروهای متحرک مجهز میشوند. نویسندهای به نام موزس فولسوم در سال ۱۹۲۱ پیشبینی کرد که تمام شهرها در آینده از این فناوری بهره خواهند گرفت. با این پیادهروها، دیگر احتیاج نیست مثلاً کسی به خود زحمت اضافی برای رفتن از خانه به سوپرمارکت بدهد.
مردم آن دوران دلیل خوبی برای حضور پیادهروهای متحرک در آینده داشتند. پیادهروهای متحرک در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یکی از آخرین اختراعات محسوب میشدند. نمونههای آزمایشی از این پیادهروها در نمایشگاه جهانی ۱۸۹۳ در شیکاگو و نمونهی دیگری در نمایشگاه جهانی ۱۹۰۰ پاریس بهنمایش گذاشته شده بودند.
نمونهی پاریس حدود ۳ کیلومتر طول داشت. حتی توماس ادیسون که در این نمایشگاه حضور داشت، از این پیادهرو فیلمبرداری کرد. این پیادهرو با سرعت ۱۰ کیلومتربرساعت حرکت میکرد و یک مسیر کندتر و یک مسیر ثابت داشت که ورودوخروج راحت را امکانپذیر میکرد.
ایدهی جابهجایی پیادهروها دوباره در دههی ۱۹۲۰ رواج پیدا کرد. بااینحال، با اینکه از این ایده همیشه بهعنوان بخشی از شهرهای آینده نام برده میشد، هیچوقت بهطورگسترده پذیرفته نشد. هرچند حالا میتوانید نمونههای کوچکی از پیادهروهای متحرک را در محلهایی مانند پارکهای موضوعی و فرودگاهها ببینید.
مزرعههای کاملاً مکانیزه
مزرعههای کاملا مکانیزه
براساس آمار موجود، جمعیت فعلی جهان درحدود ۷٫۸ میلیارد نفر است و تغذیهی این تعداد نفر در جهان کار بسیار دشواری است. دلیلی که حالا میتوانیم از عهدهی تغذیهی این جمعیت فراوان بربیاییم، تنها وجود کشاورزی مکانیزه در مقیاس عظیم است. ۱۰۰ سال قبل دنیای ما کوچکتر بود و کشاورزی نیز در مقیاس کوچکتری و بیشتر زیر سلطهی مزارع کوچک با مالکیت فردی بود؛ اما وقتی پای پیشبینی آینده بهمیان آمد، مردم ایدههای نوآورانهای داشتند.
در یکی از نقاشیهای قدیمی که موضوع آن «فرانسه در سال ۲۰۰۰» است، کشاورز شادی را میبینیم که تراکتوری را در مزرعهاش از راه دور کنترل میکند. در یکی دیگر از تصاویر، زنی نشان داده میشود که داخل دستگاهی تخممرغ میریزد و انتهای دیگر دستگاه جوجهها از تخم بیرون میآیند. این تصویر شبیه به بسیاری از روشهای استفادهشده در قفسهای الکتریکی مرغهای تخمگذار است که حالا هم کاربرد زیادی دارند.
یکی از جنبههای جالب این پیشبینیها نیاز آنها به انسانها است. درواقع، هرچه ماشینها برای انسانهای ۱۰۰ سال قبل باورنکردنی و جالب بودند؛ اما همچنان نمیتوانستند هیچ دستگاهی را بدون اهرم و دکمهها برای کنترل تصور کنند و مشخصاً ایدهی اتوماسیون بسیار دور از ذهن بود.
کنترل آبوهوا
کنترل آبوهوا
ایدهای که بتوانیم روزی آبوهوا را کنترل کنیم، واقعاً باورنکردنی است. بااینحال، اگر تابهحال شاهد خرابشدن محصولات کشاورزی خود براثر کمبود باران یا هجوم سیل به منزل خود بوده باشید، حتماً به هر طرحی برای کنترل آبوهوا رأی میدهید. این ایده ۱۰۰ سال قبل نیز در بین آیندهپژوهشان هواخواهان زیادی داشت.
در میان مجموعهای از کارتپستالهایی که سال ۱۹۰۰ منتشر شده و آینده در قرن بیستویکم را بهتصویر کشیدهاند، میتوانید نقاشی با یک دستگاه کنترل آبوهوا را ببینید. این دستگاه ظاهراً میتواند بهراحتی یک روز بارانی را به یک روز آفتابی و روشن تبدیل کند.
این ایده کاملاً دیوانهکننده نبود. دولت آمریکا در سال ۱۸۹۱ بودجهی زیادی به مردی به نام رابرت دیرنفورث اختصاص داد تا بتواند ایدهی ایجاد باران در تگزاس را بررسی کند. نتایج یافتههای این محقق بدون نتیجه قطعی اعلام شد. دانشمندان در دههی ۱۹۵۰ فکر میکردند در آستانهی تأثیرگذاری بر آبوهوا هستند و حتی به استفاده از آن بهعنوان نوعی سلاح فکر میکردند.
رؤیای چرخاندن دکمهای پیچی یا کشیدن اهرم و مشاهده ناپدیدشدن ابرها یا باریدن باران همچنان زنده است. دولت چین بهشدت به فکر استفاده گسترده از ماشینآلات بارانساز است و همین حالا تجهیزات بارورسازی ابرها را در نواحی وسیعی از کشور نصب کرده است. این روشها به جالبی دستگاههایی نیستند که ۱۰۰ سال قبل در کارتپستالها نقاشی شدند؛ اما شروع خوبی هستند.
یادگیری کاملاً ماشینی
یادگیری کاملا ماشینی
هرکسی که تابهحال در کلاسی خستهکننده به خواب رفته یا با وحشت به برگهی امتحانیاش خیره مانده باشد، حتماً به این فکر کرده است که حتماً باید راه بهتری برای یادگیری وجود داشته باشد. مردمی که ۱۰۰ سال قبل در آغاز قرن بیستم زندگی میکردند، نیز با شما همنظر بودند.
در میان مجموعهی کارتپستالهای سال ۱۹۰۰، کارتپستالی جالب (تصویر بالا) بهچشم میخورد که دانشآموزان یک کلاس درس را نشان میدهد. آنها چیزی شبیه به هدفون یا کلاه تلهپاتی بر سر گذاشتهاند و معلمی شاد کتابها را در ماشین میریزد. دانشآموزی هم دارد هندلی را میچرخاند. ظاهراً منظور این نقاشی بسیار جالب این است که کتابها بهنوعی به گونهای دانش الکتریکی تبدیل و بعداً ازطریق امواج خاصی به دانشآموزان خورانده میشوند.
این کارتپستال با سایر پیشبینیها دربارهی آیندهی آموزش همراستا است. مقالهای که توماس اندرسون در سال ۱۹۰۰ نوشته بود، عنوان میکرد که آموزش در آینده برابرتر و جهانشمولتر و کمتر به طبقهی اشراف تعلق خواهد داشت. دانشی که مستقیم به مغز کودکان پمپاژ میشود، ظاهراً با همین اندیشه همسو است.
یک پیشبینی دربارهی آموزش از ۱۰۰ سال قبل همچنان محقق نشده است. جان الفرث واتکینز جونیور در سال ۱۹۰۰ پیشبینی کرده بود که تربیتبدنی از مهدکودک آغاز میشود و تمام کودکان قدرتهای جسمانی باورنکردنی بهدست خواهند آورد. اگرچه حالا در اکثر مدارس تربیتبدنی بهشدت رواج یافته است، همچنان تا ساخت زنان و مردان فوقانسانی مدنظر این دانشمند فاصله زیادی داریم (اگر اصلاً چنین ایدهای واقعاً مطرح شده باشد!)
پلتفرمهای محتوایی مانند نتفلیکس
پلتفرمهای محتوایی مانند نتفلیکس
بسیاری از مردم حالا از خودشان میپرسند که مردم ۱۰۰ سال قبل چگونه در خانه خودشان را سرگرم میکردند. در آن روزگار، سرگرمیهای درون خانه بسیار محدود بود؛ اما این باعث نشده بود که مردم یک قرن قبل آیندهای بهتر پر از سرگرمیهای خانگی را متصور نباشند.
چارلز استاینمتز، مخترع و ریاضیدان، در سال ۱۹۲۱ مقالهای چاپ کرد و در آن، برخی از پیشبینیهای خود را شرح داد. او در این مقاله نوشت: «نیازی به رفتن به سالن شلوغ با تهویهی بد برای تماشای نمایش موزیکال نیست. موزیک [در آینده] بهوسیلهی ایستگاه مرکزی تهیه و بین تمام مشترکان توزیع خواهد شد. و شما درحالیکه در کتابخانهی خود نشستهاید، به آن گوش خواهید داد.»
یکی از کارتپستالهای سال ۱۹۰۰ حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و عنوان کرد نهفقط موسیقی، بلکه تصاویر متحرک نیز به همین طریق در خانهها پخش میشوند. هرچند این ایده پیشبینی دقیق تلویزیون سالها قبل از اختراع آن است، تصاویر بیشتر از اینکه روی نمایشگرها باشند، با پروژکتورها بهتصویر کشیده شدهاند که کاملاً منطقی است؛ چون در آن دوران، فناوری سینما کاملاً شناخته شده بود و بسیار هم پیشرفته بهحساب میآمد.
کارتپستالی دیگر کنسرت موسیقی را نشان میدهد که یک گروه موسیقی کاملاً خودکار اجرا میکند. در این کارتپستال، رهبر ارکستر با دکمهها و اهرمهای مخصوصی تمام موسیقی را تولید میکند؛ ایدهای که بهنوعی دقیقاً شبیه به دیجی در اوایل قرن بیستم است.